۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

ادبیات = خوراک،پوشاک،مسکن

برای اثبات اساسی بودن نقش ادبیات در زندگی مردم،فکر نمی کنم به دلیل و برهان نیاز باشد چرا که این امر آنقدر بدیهی و آشکار است که مرا از هرگونه شرح و تفصیلی بی نیاز می کند.چیزی مثل بدیهی بودن وجود خدا که حتی شخصی که به وجودش معتقد نیست هم بدون اینکه بداند،بطور فطری به خدا گرایش دارد.و همین کافیست که بگویم چگونگی صحبت کردن و اینکه بدانیم چه چیز را کجا بگوییم و بر مذاق مستمع سخن گفتن و چگونگی صحیح نوشتن و غیره و غیره در مقوله ادبیات قابل بررسی است.
پس همه ی انسانها،حتی آنانکه برای ادبیات ارزشی قایل نیستند،ناگزیر از ادبیاتند و در ارزش آن همین بس که از زمانیکه کودک حروف ابجد را می آموزد،همزمان با ادبیات سروکار دارد (" جمله نویسی" خود گونه ای از ادبیات به شمار میرود)تا زمانیکه از دانشگاه فارغ التحصیل می شود.
و به عقیده من درس انشا که بسیاری با ورود به دبیرستان که از واحد درسیشان حذف می شود،نفس راحتی می کشند،اهمیتش اگر به اندازه درس ریاضی نباشد،کمتر نیست.دلیلش هم خیل عظیم وبلاگ نویسانی است که در رشته های مختلف فنی و مهندسی و علوم پایه و حتی علوم انسانی درس خوانده اند اما یک جمله صحیح در نوشته هایشان دیده نمیشود و دلیل آن فقط و فقط سهل انگاری آموزش و پرورش و سازمان سنجش وآموزش درمورد این درس پراهمیت است .
متاسفانه آگاهی مردم از مقوله ادبیات آنقدر ناچیز است که فکر میکنند کسی که ادبیات می خواند باید از صبح تا شب شعر بگوید و رمان بنویسد و مشاعره نماید در حالیکه نمی دانند ادبیات چیزی جز سخن فصیح و بلیغ و صحیح گفتن یا نوشتن نیست.
با وجود همه این نقص هایی که از فرهیختگان کشور مشاهده می شود،باز هم تا یک دانشجوی ادبیاتی را می بینند می گویند:خوش به حالتون رشته تون چقدر آسونه!
البته نمرات فارسی عمومی این فرهیختگان از ما ادبیاتیون پوشیده نیست که همیشه گروه عظیمی از دانشجویان رشته های مختلف چه گل هایی که نکاشته و چه گندهایی که نزده اند و از شما چه پنهان ما ادبیاتیون با دیدن این نمرات دلهایمان به میزان قابل توجهی خنک میشود تا آنها باشند دیگر رشته ما را دست کم نگیرند.
فلاش بک:
به قرن چهارم باز می گردیم.به عصر ابوعلی سینای دانشمند که بدلیل جامعیت علوم عقلی شهره آفاق گشته بود و بد نیست بدانید از این علامه ی دهر اشعاری در دست است که اگرچه تعدادشان زیاد نیست اما چندان هم بی ارزش نیست.امثال ابن سینا زیادند.چه آنان که عالم شاعر بودند و چه آنان که شاعر عالم و از شعر هم که بگذریم،تقریبا همه ی عالمان قرون گذشته اعم از ابوریحان و زکریای رازی و میرداماد و ملاصدرا و ...آنقدر از علوم و فنون صناعات ادبی سررشته داشته اند که آثار علمی شان علاوه بر اشتمال داشتن به علم خاص،ارزش ادبی نیز داشته.نمونه اش تاریخ بیهقی است که هرچند به هدف روایت تاریخ تالیف شده،اما برای دانشجویان ادبیات هم تدریس می شود.
اما حالا...هزاران نخبه در رشته های گوناگون در این کشور هرسال طلا و نقره و برنز و مس و روی و ...می گیرند .ما انتظار نداریم ایشان مانند حکیم خیام از طب و نجوم و ریاضی و جغرافیا و...سر در بیاورند.ما انتظار نداریم آنها شعر بگویند.ما انتظار نداریم آنها در حد تیم ملی متن ادبی بنویسند.ما حتی انتظار نداریم ایشان متنی بنویسند.فقط انتظار داریم اگر احیانا با ایشان مصاحبه ای شد،طوری صحبت کنند که درخور یک نخبه باشد.چنانکه غالبا میزان فرهیختگی و سواد یک شخص در برخورد اول با نحوه صحبت کردن و رسایی و صحیح بودن گفتار شخص مشخص می شود نه با تعداد فرمولهای ریاضی که حفظ است یا تعداد میکروبهایی که می تواند نام ببرد.
امروزه سازمان فرهنگ و ادب فارسی تلاشهای بی وقفه اش را جهت حفظ اصالت زبان فارسی،وقف معادل سازی واژگان بیگانه نموده است.نگوییم اس ام اس،بگوییم پیامک!نگوییم کامپیوتر،بگوییم رایانه!
اصلا گیرم که ما به کامپیوتر هم گفتیم رایانه.با میلیونها واژه دیگر که همراه این سیستم وارد مرز ایران شده اند مثل وب و ویندوز و فوتوشاپ و گرافیک و...چه کنیم؟اصلا چرا باید ما نام علمی یک چیز را تغییر دهیم در حالی که برای حفظ اصالت زبان فارسی کارهای اساسی تری در اولویت قرار دارند از جمله اجباری کردن واحد درسی نگارش و ویرایش در مدارس و دانشگاهها.هرچند این پیشنهاد ممکن است مورد استقبال قشر تحصیلکرده ی جامعه قرار نگیرد اما باور کنید ادبیات حکم نیازهای اولیه ی انسان رو داره مثل خوراک،پوشاک و مسکن!!!

۳ نظر:

درخور گفت...

سلام
تعجب کردم کی اومده با سین الف برام نظر گذاشته تا امروز که برام نظر گذاشته بودی.
شما می تونید از مرورگر موزیلا استفاده کنی

Unknown گفت...

تو خجالت نمی‌کشی قایم موشک بازی در میاری؟
چرا نگفتی همسایه شدیم؟

حسین مکی زاده - آشفتار گفت...

و سلام بر تو.
اما این بی تعهدی خود بزرگترین تعهد است ها... وقتی تعهد به چیزی چشم بستن بر بقیه جهان خودمان بشود.
----
متشکرم و می خوانمت باز