۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

و لعنت الله علیهم

در این روزهای سیاه که خنده از لب گریزان است و اشک در چشم می افسرد و آه در سینه می خشکد...چه ناباورانه می خندیم!زار زار می خندیم!با اشک و آه می خندیم!
می خندیم بر سفاهت آنانیکه راه آزادی را می زنند و بساط فقر را می گسترند و جان می ستانند و براستی که ابلیس از دیدنشان شرمگین می شود!
آنانیکه دروغگویی و خیانت و دزدی و ناکارآمدی و بی شخصیتی و جادوگری را معیار راستی می دانند و از صدق و ایمان گریزانند.براستی در این مملکت بی قانون هیچ چیز حلال نیست جز خون این قلبتان.
آری می خندیم بر سفاهت آنانکه ما را سفیه پنداشتند و خنده را بر لبهایمان می دوزیم و نفرینشان می کنیم.
با استناد به همان آیه و حدیث و روایتی که عمر و عثمان و معاویه و عایشه و طلحه و زبیر را نفرین می کنند،نفرینشان می کنیم.

هیچ نظری موجود نیست: