۱۳۸۸ مرداد ۱, پنجشنبه

سر گفتن با زنان

"و حکما میگویند بر سه کار اقدام ننماید مگر نادان:صحبت سلطان،چشیدن زهر به گمان و سر گفتن با زنان."(کلیله و دمنه)
این عبارتی است در باب شیر و گاو کلیله و دمنه نصرالله منشی از زبان کلیله به دمنه زمانیکه دمنه قصد نزدیک شدن به شیر سلطان جنگل را داشت و کلیله سعی میکرد او را از این کار بازدارد.
کلیله و دمنه یک اثر سمبلیک اجتماعی و از شاهکارهای ادبیات هند و ایران به شمار میرود و در باب اینکه چرا نصرالله منشی نام این اثر را کلیله و دمنه نهاد برای بنده جای بسی تامل است چرا که تنها دریک باب(شیروگاو) این دو شخصیت حضور دارند و البته باب دیگری است به نام بازجست کار دمنه که در هر دو باب کلیله نقش حاشیه ای دارد.
با اینحال قصد بنده پرداختن به موضوع عبارت بالاست.
بی تردید کلیله در این نصیحتی که به دمنه میکند تنها تاکیدش قسمت اول یعنی صحبت سلطان است چرا که این باب با محوریت موضوع پادشاه و رعیت و اینکه نزدیکی به پادشاه تا چه اندازه موجب خسران و ندامت میگردد است اما اتفاقا تاکید بنده هم قسمت آخر یعنی سر گفتن با زنان است.
البته در جامعه قرن ششم که زنان به واقع هم چندان مرتبه وجودی والایی نداشتند و میتوان گفت تنها ابزار بقای نسل به شمار میرفتند،نمیتوان انتظار داشت از آنها جز به بدی یاد شود و در کل هم هنرپیشه های اصلی کلیله و دمنه مردان و نرینگان هستند و زنان نقش کمرنگی در این اثر دارند جز در برخی حکایات حاشیه ای که زنان غالبا موجوداتی بودند که زیباییشان موجب فتنه و آشوب بین مردان و سستی بنیان خانواده است و البته همه جا زیبایی زنان در برابر سستی مردان گناهی نابخشودنی است!
اما در همین باب شیروگاو،که در مورد زنان اینگونه قضاوت شده،ما نقش مادر شیر سلطان را داریم که با درایت کامل باعث پایمال نشدن خون گاو شنزبه شد.
اما از تحلیل شخصیتهای زن کلیله و دمنه که بگذریم،گیرم که به واقع امر هم سر گفتن با زنان عملی ابلهانه باشد.آیا در همان جامعه هم کارهای ابلهانه تری وجود نداشته که نصرالله منشی این عمل را در زمره 3 کار ابلهانه آورده؟!!!
مسلما در این عبارت هیچ اشتباهی متوجه زنان نیست چرا که زنان بر حسب خوی و سرشتشان راز نگهدار نیستند و تنها مردی که این امر را نمیداند ابله است و مستوجب توبیخ!
با اینحال من عمل ابلهانه تری را پیشنهاد میکنم و شما هم اگر به ذهنتان رسید دریغ ننمایید:
زن عاقلی که به صحبت مرد جاهلی مبادرت ورزد.

۱۳۸۸ تیر ۲۳, سه‌شنبه

خاقانی،شاعر صبح

وقتی ترم 3 درس خاقانی را زودتر از برنامه ترمیک گرفتم،به این شاعر و جد و آبادش نفرین می کردم چرا که مشکلترین توصیفها را با دشوارترین واژگان و ترکیبات آمیخته و در قالب ثقیلترین وزنها ریخته و به خورد ممدوحانش داده.از طرفی بار علمی این شاعر در زمینه های گوناگون اعم از نجوم،طب،جغرافیا و ... باعث شده تمام ابیاتش احتیاج به شرح های طولانی پیدا کنه و حتی یک بیت هم برای یک دانشجوی ترم سومی قابل درک نباشه.از شما چه پنهان این درس رو با نمره 13 پاس کردم و انصافا خیلی خوب شده بودم.
در تمام اون روزها به این فکر می کردم که درسی مثل خاقانی که هر سال حدود 7،8 تا سوال در کنکور کارشناسی ارشد ازش میاد رو چطور باید کنکوری بخونم.البته این درس یادگرفتنش کاری نداره منتها خوندنش اشد من الموته!!!
و اصولا برای ما دانشجویان ادبیات،خواندن شعرهای کوششی،در مقابل شعرهای جوششی کمی مشکلتره.حساب دانشجویان ادبیات رو ازین جهت جدا کردم که تردیدی ندارم عموم مردم اصلا شعرهای کوششی رو نه می خونند و نه می شناسند.برای ثابت شدن این قضیه از یک شعردوست عامی بخواهید یک بیت از خاقانی و یا ناصر خسرو(البته بجز بیت مشهور درخت تو گر بار دانش بگیرد...)رو بخونه.
همه ی این حرفها رو زدم که بگم شعر یک انسان فرهیخته و آشنای به علوم ادبی و غیره،هر چند با قریحه ذاتی شاعری همراه نباشه،وقتی اصول و قوانین و هنجارها در اون رعایت شده باشه،به خودی خود ارزشمنده و این لزوما بسته به جوششی بودن شعر نیست.وقتی حالا شعرهای خاقانی رو می خونم،پی به قدرت شگرف و توانایی خارق العاده این شاعر در فن شاعری می برم.انصافا خاقانی در فضایل و کمالات ادبی جامعیت لازم رو داره و تدریس شدنش برای دانشجویان ادبیات امری مهم و ضروریه.چیزی که 2 سال پیش خلافش رو قبول داشتم و در مورد ناصر خسرو هم اصلا این عقیده رو ندارم چرا که اشعار اون نه ارزش ادبی داره و نه از محتوای عالی ای برخورداره و به نظر من خوندنش وقت تلف کردنه و البته خیلی از واحدهای درسی ادبیات مثل همه رشته ها!
از اشعار زیبای خاقانی قصیده ایوان مداین هست که هر چند با لحنی خشک و حماسی و وزن ثقیل و قافیه نچسب سروده شده،اما اگر استادانه خوانده شود،در نوع خود بی نظیره. این قصیده با این مطلع شروع میشه:
هان ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان
ایوان مداین را آیینه عبرت دان
و به نظر من شاه بیت این قصیده اینجاست که می گوید:
ما بارگه دادیم،این رفت ستم بر ما
بر قصر ستمکاران گویی چه رسد خذلان؟
این بیت حاوی دقیقترین و ظریفترین مضمونهای اجتماعی است و از حق نگذریم مضمونش بکر و تازه و زیباست.

۱۳۸۸ تیر ۱۱, پنجشنبه

هنر خوار شد جادویی ارجمند / نهان راستی آشکارا گزند

در روزهای سختی به سر می بریم.روزهای تلخ و دشوار ی که ناگزیریم ریاست افرادی حقیر و نالایق را بپذیریم.ما گرچه نمی پذیریم اما در نهایت دشواری تن دادن به این خواری و بی چارگی را متحمل می شویم و در مقابل حقیرانی که سنگ این حقیر و کم مایه را به سینه می زنند بایستی خفه گردیم.زیرا اگر دانشجوییم،ستاره دار می گردیم.اگر کارمندیم،اخراج،اگر پیشه وریم،بیکار،اگر فرهنگی،متهم به بی فرهنگی و اگر عامی،طرد.
و جایگاه سست و لرزان ما در تاریخ اکنون غیر قابل انکار است.نمی توانم باور کنم اکنون به چنین جایگاه اسف ناکی رسیده ایم که این شعر نیکوی فردوسی در مورد حکومت خودکامه ی ضحاک اکنون در مورد جامعه ی ما،ایران،صدق می کند.
نهان گشت کردار فرزانگان / پراگنده شد کام دیوانگان
هنر خوار شد جادویی ارجمند / نهان راستی آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز / به نیکی نرفتی سخن جز به راز
اما این یک حقیقت است و حقیقت همیشه در طول تاریخ تلخ و گزنده بوده.اینکه حکومت را همیشه افرادی نالایق بدست می گیرند شاید قابل تعمیم به همه ی زمانها و مکانها نباشد اما من در صحت این حدیث:"الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم"،شک دارم.شک من در قسمت اول آن نیست بلکه در قسمت دوم آن است چرا که اگر بنا به ماندگاری باشد که هیچ حکومتی تا ابد باقی نمی ماند اما حداقل حکومت ظالمان و دوام بیشتر آن را تاریخ اثبات می کند.همیشه این نمرود ها،فرعون ها،یزید ها و صدام ها بوده اند که،حکومت را بدست می گرفته اند و اگرچه پشه هایی هم بوده اند که آنان را هلاک کنند،اما این رانمی توان پای چیزی جز تقدیر نهاد چنانکه:"کل من علیها فان"
با این وجود،آیا در تمام این حکمرانی ها،کسی می داند بدون وجود ابراهیم ها،موسی ها،حسین ها،چه بر سر ملت می آمد؟
ما در تاریخ حکومت صفویه را داشتیم که در زمان این حکومت بدترین ظلم ها و کشتارها را تجربه نمودیم.حکومتی که خود را دست نشانده امام زمان قلمداد می کرد و برای تمام ظلمهایش مجوز دینی داشت.کشتارش را در هند و عثمانی جهاد می نامید و سخت گیری هایش بر اقلیتهای مذهبی اعم از سنی و مسیحی و زرتشتی و یهودی را اقدامی جهت گسترش دین می خواند.
با وجود همه این ستمها و بیدادها،ما هیچ قیام و کودتایی را علیه این حکومت نداشتیم و تنها دلیل آن احساسات مذهبی ملت بود.اینکه این حکومت بیدادگر دست نشانده و مامور امام زمان است پس هر اقدامی علیه آن ناکامی دنیوی و اخروی به بار می آورد.
و حالا بدانید ای حاکمان زورگوی ما!اکنون زمان سوء استفاده از احساسات مذهبی به سر آمده.ای جانشین امام زمان!اگر اینگونه به کشتارهای وحشیانه ات ادامه دهی،دیگر مهدی موعود را هم بر دار می کنیم و تو ای مهدی موعود!خون و خونریزی و ظلم و بیداد،بیداد میکند!اگر امروز نیایی،دیگر هیچوقت نخواهی آمد و کسی برای سلامتی ات هر جمعه دعا نخواهد کرد!