۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

سگِ سیاهِ درونِ من

درون من سگ سیاهی است
که دائم پارس می کند
و ارضایش نمی کند
نه خواب، نه خوراک، نه آب و نه ماده سگ!
درون من سگ سیاهی است
سرگردان و بی رحم
دور میدانی می چرخد
و تن کثیف و نجسش را می مالد به دیواره های تنم
و می شاشد روی تمام استخوانهایم.
درون من سگ سیاهی است
گاهی عوعوش دیوانه کننده است
با چشمانی چون اخگر
و پوزه ای چون انگِشت
ودهان کف آلود
و زبان آویزان از گوشه ی دهان
خونم را می مکد
درون من سگ سیاهی است
به زنجیر کشیده امش!
و برنمی تابد
زنجیر را
برای این است
که شوروشر به پا می کند

هیچ نظری موجود نیست: