۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

جزیره ی شاتر


فیلمهای کمی وجود دارند که بیننده را تا پایان قصه دچار این تردید کند که آیا حدس اول درست است یا حدس دوم.
تقریبا تا دقیقه های آخر فیلم، بیننده دوست ندارد که باور کند شخصیت ضدقهرمان با آن چهره ی ناشیرینش(دکتر کاولی) دیگر ضدفهرمان نیست و تمام آن داستانی که دنبال می کرده توهمی بیش نبوده.تدی یک بیمار توهمی است و تا بحال هر چه دیده ایم از دریچه ی چشم اوست و واقعیت چیز دیگریست.سکانس آخر فیلم، بیننده را بطور کل میبرد روی خط دیگر و این تکنیک بی نظیر است که کف مرا بریده و مثل بختک روی مغزم سنگینی می کند.
فیلم انصافا خیلی عالی و هنرمندانه به اعماق روان قهرمان نقب زده و جدای از فضای سیاسی داستان و بازی زیبای دی کاپریو و ساخت زیبای فیلم و کارگردانی عالی اش، وجه روانکاوانه ی آن بسیار قابل مطالعه است.

۱ نظر:

samad گفت...

سلام...من این فیلم رو دیدم..
واقعا پایانش دور از انتظار بود...

الان یکساله که این اهنگه رو وبلاگم هست....
واسش دلیل دارم...

ولی کم کم باید بردارمش..
چشم هرچه زودرتر..